نقد نوشتۀ نسیم رهرو ۷

پاسخی ناگـزیـر به یاوه های اغـواگـرِ «نسیم رهـرو»
(۷)

نویسندگان: « تیمور ساعی» و «فــریـد کارگر»   

تاریخ نگارش: حمل ۱۳۹۹ش

فــــردا کـــه پیشگاه حقیقت شود پــدیــد

شرمنده رهـروی که عـمل بر مجاز کـرد

«حافـظ»

"در سنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است":
مرتبط با این شبنامه است که نسیم رهرو ضمن خاطره گوئی، عجز و بیچارگی اش را چنین تبارز می دهد:"این واپسین نوشتۀ زنده یاد عبدالمجید کلکانی است که به نشر رسید. پس از نوشتن این شبنامه او به چنگ دشمن افتاد. من از این شبنامه خاطرۀ بسیار بسیار تلخی دارم. مجید کلکانی این شبنامه را به تاریخ سوم حوت سال ۱۳۵۸ نوشت. شاه محـمـد (پردل) به تاریخ هفتم حوت به پروان آمد و با کمیتۀ پروان جلسه گرفت. همه رفقا از رهگذر امنیت رهبر سازمان نگران بودند. اعضای کمیتۀ پروان این نگرانی را با پردل در میان گذاشتند... حدود ساعت یازده پیش از چاشت بود که پردل دوباره آمد. از رنگ و صورتش ماتم می بارید. پرسیدیم چه گپ شده؟ جواب داد:« همان چیزی شده که شب در باره اش سخن زدیم.» مجید به دام افتاده بود. ما بیچاره شده بودیم. اندوه ما بزرگتر از آن بود که اکنون بتوان در باره اش سخن گفت... گفته اند، دست شکسته کار می کند، اما دل شکسته نه. نمی دانم با آنهمه بهم[به هم] ریختگی و دل شکستگی چگونه توانستیم ...".
از این جملات نسیم رهرو یأس می بارد. در همه جا و همه حالات انقلابی بودن و حرکت کردن خلاف جریان، مترادف با سربازی بوده است. عجز و بیچارگی در قاموس انقلاب و فرهنگ مبارزاتی سامائی جائی ندارد. همواره چنین بوده است که انقلابیون در کشور ما و سائر کشور های دنیا پس از وارد شدن ضربات دشمنان طبقاتی و ملی (ارتجاع، استعمار و امپریالیسم) بر پیکر نیرو های انقلابی و آزادیخواه، بدون تسلیم شدن به "یأس" و "دل شکستکی"، اندوه متمرکز ناشی آز آن ضربت را به نیروی مبارزاتی مبدل کرده اند. ساما نیز پس از افتادن بانی و رهبرش ــ مجید، به چنگ دشمن خونخوار ملت ما و بشریت مترقی، چنین کرد. ساما در نخستین سالگرد جاودانگی مجید، با اعلام "نبرد مجید ادامه دارد!"، تمام نیروی خود را در مبارزه با دشمنان عمدۀ آن روز خلق و ملت افغانستان متمرکز کرده و متقابلاً ضربات کاری ئی به دشمن غدار و خونخوار روسی و مزدوران بومی اش حواله کرد. ساما در چند نوبت پس از هر ضربۀ وارده بر پیکرش توسط سوسیال امپریالیسم جنایتکار روس، جلادان "خلق و پرچم" و دسته های خونریز اخوانی تنظیمی در همآهنگی با ارتجاع منطقه و امپریالیسم و خیانت اخیر تسلیم طلبان مرکزیت مردود و انحلال طلبی همکارانش در تفاهم با آن؛ نشان داد که می توان "دست شکسته" را مداوا کرده و با همین دست "به هم ریختگی" ها را با تدبیر و درایت، به نظم نسبی درآورد.
مجید زمانی که به چنگ دشمن خونخوار افتاد، با پذیرا شدن مرگ شرافتمندانه، از شرافت ملی و انقلابی مردمش جانبازانه و عاشقانه دفاع کرد و "از دل تاریخ رفت، افسانه شد". حال این آقا که ادعای کهنه سربازی در جمع یاران زنده یاد مجید را دارد و خود را پهلوان میدان و " یگانه کسی" می داند که با مجید افسانه ئی قرابت داشته و محرم اسناد و مطلع اسرار بوده است؛ به چه حقی این چنین به نماد و عامل "بیچارگی"، "یأس"، "دل شکستگی" و "به هم ریختگی" مبدل شده و آیۀ یأس در گوش دیگران می خواند؟؟؟ نسیم رهرو در عین اعتراف بر "پراتیک گسترده، دانش ژرف، خصال نمونه، رفاقت بی مثال، خستگی ناپذیری و خطر کردن" مجید سترگ؛ خود به نماد و عامل بیچارگی فوق الذکر مبدل شده است. آیا این صفات عالی فوق مجید در تناقض با پشت کردن نسیم رهرو به اندیشه و راه و رسم انقلابی و آزادیخواهانۀ مجید در نبرد برای رهائی زحمتکشان و ستمکشان کشورش و جهان، نیست؟؟؟ بی گمان که چنین است!!!
نسیم رهرو در همین بند و در جا جای نوشتۀ فریبنده اش با هدف تخریب عامدانۀ شخصیت مجید، خبط بزرگی را مرتکب شده و در همنوائی و همسوئی آگاهانه با ارتجاع سلطنتی و دزدان تاریخ؛ مجید را در عین خطای فاحش و مکرر املائی (پیوسته نویسی)، "عبدالمجیدکلکانی" نوشته و نامیده است.
حقیقت موضوع این است که "مجید" و برادر همرزمش "قیوم رهبر" و سائر همرزمان متولد کلکان شان در زمان حیات خویش هیچ گاهی با شروع "عبدل"، خود را کلکانی ننامیدند. هم مجید و هم "قیوم رهبر" از گزند و محدودیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی افزودن "کلکانی" در اخیر اسم شان، آگاهی تام داشتند. در اولین سالگرد بی مرگی اش، سازمانش او را "مجید" نامیده و شعار داد که"نبرد مجید ادامه دارد". زنده یاد "قیوم رهبر" برادر و همرزم مجید در سخنرانی ها، در اولین نوشته اش پس از گذشتن مجید از مرز تاریخ، با عنوان (هــــدیــــه) در رثای مجید و در تمام نوشته های بعدی اش تا آخر، او را "مجید"، "مجید بزرگ" و در برخی موارد، "شهید مجید" نامیده است. قابل یادآوری است که قبل از نسیم رهرو برخی سامائی ها به دلائل معرفتی و با بی مبالاتی با استعمال "عبدالمجید کلکانی" برای رفیق مجید، چنین خطا و اشتباه غیرآگاهانه را مرتکب شده اند، ولی به مجرد وقوف بر موضوع، به اصلاح آن پرداخته اند.
ببینیم وجه تاریخی ــ فرهنگی موضوع نامگذاری و تعیین مرز های اجتماعی شخصیت انسان های جامعۀ ما از چه قرار و چه گونه بوده است.
از گذشته های دور تا مرز های پایانی پهنۀ قرون وسطی، در عین تنوع طبقاتی جامعه، تنوع و ناموزونی تکامل اشکال غیرطبقاتی جامعه (اتنیکی) در غیاب بازار واحد ملی، بر کشور ها حاکم بوده است. در چنین جوامعی با محدودیت های واحد های اقتصادی، ناموزونی تکامل تاریخی و افق تنگ فکری و اجتماعی باشندگان این جوامع، شخصیت ها در آن چهارچوب تنگ اقتصادی و تاریخی و محدودۀ سلسله مراتب اتنیکی ــ دودمانی تعریف می شدند و شخصیت اجتماعی خود را می یافتند. انسان های آن جوامع از نگاه هویتی و اجتماعی ــ فرهنگی خود را به آن چهارچوبه نسبت می دادند.
با هجوم اسلام، قرآن، حدیث و فرهنگ عربی به سرزمین وسیع خراسان دیروزی و جا افتادن سلطۀ فرهنگی استعمار عرب در کشور ما و منطقه؛ اسامی عربی، مخصوصاً صفات ویژۀ "صاحب قرآن" با پیشوند عبدل، محـمـد، غلام و غیره در نامگذاری پسران و اسامی مؤنث عربی برای دختران نوزاد رایج شده و جای اسم های فارسی دری، پشتو و سائر زبان های آنزمان کشور و منطقه را گرفت. آوردن پیشوند "عبدل" قبل از صفات "خداوند" و زشت تر از آن قبل از کلمۀ "رسول"؛ به معنای عبودیت، بردگی و تسلیمی تام به "خدا" و "رسول" است.
بدیهی است که در تاریکخانۀ قرون وسطی و در متن این عرب زدگی، این فرهنگ و اسامی عربی تا زمان روشنگری بورژوائی و فراتر از آن، انقلاب فرهنگی و برگشت به خویشتن و اصالت های زبانی ــ فرهنگی مردمان این خطۀ وسیع فرهنگی برای بیداری ستمکشان تخدیر شده در روند مبارزۀ طبقاتی و رهائیبخش ملی تا پیروزی انقلاب اجتماعی زحمتکشان، ادامه خواهد یافت. این سیطرۀ فرهنگی استعمارگران عرب در کشور ما و سائر کشور های اسلامی، سلاح فکری ایست که ارتجاع فئودالی ــ کمپرادوری همراه با استعمارگران امپریالیستی برای تسلیمی و اسیر و منقاد نگه داشتن توده های ناآگاه تخدیر شدۀ تحت ستم و استثمار مضاعف، در کشور ما و سائر کشور ها آن را در دست دارند و بی وقفه به بازتولید آن می پردازند.
با زیستن در چنین تاریکخانه ای که هر چیز بدون پرسش قبول می شود، چگونه از پدران و مادران خویش که حتی غلطی مفهومی و ناروای "عبدالرسول" و "عبدالعلی" را از نگاه  آموزه های اسلامی نمی دانند؛ انتطار داشته باشیم که از گذاشتن اسامی فوق بر ما اجتناب ورزند. قبح این نامگذاری بدون تعقل عربی زمانی بارز تر می شود که افراد سیکولار، مبارزان سیاسی پیشرو و آنانی که به مادی بودن جوهر جهان باورمند اند، خود شان  یا دیگران اسم آنان را با پیشوند "عبدل" بیاورند و بنویسند.
با ظهور و یا وارد شدن اقتصاد و بازار، فرهنگ، معارف و جامعه شناسی بورژوائی و طرح مفهوم "ملت" بر زمینۀ ایجاد بازار واحد ملی و ضرورت های آن و بر همین زمینۀ تاریخی، معرفی آموزه های پرجاذبۀ مارکسیستی و به ویژه جامعه شناسی مترقی در میان روشنفکران بورژوا و خرده بورژوا، بود که در کشور ما مثل سائر کشور ها؛ این چهارچوبۀ تنگِ تعلق افراد به هیرارشی قومی و منطقۀ خاص، شکست. با شکستن این چهارچوبه، تا حدودی افق نظر افراد منور جامعه باز شده و وسعت یافت و انسان ها به واقعیت بزرگی آسمان ــ وسیع تر از دهنۀ چاه ــ پی بردند. فقط زان پس بود که کم کمک، تخلص های قومی، منطقه ئی و دودمانی جایش را به اسامی به ارث رسیدۀ پدری، واژه های اسم معنی و صفت ها داد و افراد منور و روشنفکران جامعۀ ما به گونۀ نسبی و به تدریج شخصیت اجتماعی خود را در محدودۀ وسیع تری بازتعریف کردند.
جامعه شناسی پیشرو جایگاه اجتماعی انسان ها را از منظر طبقاتی در پیوند با وسائل تولید و ثروت اجتماعی بررسی کرده و از هم تفکیک می کند. از این رو، زنده یادان "مجید" و "قیوم رهبر" با دستیابی به جهان نگری مترقی و با ملاحظۀ این تطور فکری ــ تاریخی، در روشنائی جامعه شناسی پیشرو که این مرز و محدودیت های قومی، تاریخی، مکانی و حتی کشوری را برنمی تابد و فراتر از آن می رود؛ برای گزینش تخلص، این ملاحظات تاریخی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جامعه شناسانه را به گونۀ جدی مدنظر داشته اند. از همین رو بود که این دو همرزم شخصیت شخیص خویش را به هیچ قوم یا منطقه ای محدود نساخته و نیز خود را "کلکانی" ننامیدند. آن دو برادر همرزم فرزندان صدیق زحمتکشان افغانستان بودند و به محرومان و محکومان تحت ستم و استثمار تمام اقوام در سراسر افغانستان تعلق داشتند و از همین موضع طبقاتی به جنگ طبقات استثمارگر بومی که وسائل تولید و ثروت اجتماعی را در تملک داشتند و پشتگاه بیرونی آن ها(امپریالیسم و ارتجاع جهانی) رفتند و عمری در این سنگر رزمیدند و افغانستان شمول و جهانشمول فکر و عمل کردند.
منابع و توضیحات در بخش پایانی می آید.
تاریخ نشر در افق انقلاب: ۰۴ جون ۲۰۲۰
ادامه دارد