پاسخی ناگـزیـر به یاوه های اغـواگـرِ «نسیم رهـرو»
(۶)
نویسندگان: « تیمور ساعی» و «فــریـد کارگر»
تاریخ نگارش: حمل ۱۳۹۹ش
فــــردا کـــه پیشگاه حقیقت شود پــدیــد
شرمنده رهـروی که عـمل بر مجاز کـرد
«حافـظ»
"خروش رعد در پکتیا":
مرتبط با این شبنامه، نسیم رهرو خاطره ای را آورده که سراپا مجعول است:"دوست و رفیق محترمم انجنیر نقیب انصاری که اکنون در شهر ونکوور کانادا به سر می برد، مرتبط به دستنویس همین شبنامه و آخرین دیدارش با مجید کلکانی قصۀ پُرغصه ای دارد که فشردۀ آن را در این جا می آورم: « ماه دلو سال ۱۳۵۸ بود که من به دیدار مجید کلکانی رفتم. او در منطقۀ اُنچی باغبانان کابل [محله ای در جوار قطعۀ نظامی مهتاب قلعه] زندگی می کرد. با مهربانی گفت:" خوب شد که آمدی." سپس، دستنویس شبنامه را به دستم داد و گفت:" این را من نوشته ام. بخوانش و نظرت را بگو. عنوانش را هم انتخاب کن»"
قبل از این که به این موضوع بپردازیم، تذکر یک نکته را لازم می دانیم که رفیق مجید در زندگی پربار مبارزاتی اش همواره در مسائل مهم به روش دموکراتیک نظرخواهی از رفقایش سخت پایبند بود. اما شرایط زندگی مخفی و زیستن در اختفاء و مراعات جدی اصول پنهانکاری در همچو شرایط، در پاره ای از موارد عاجل و حالات اضطراری، چنین امکانی را از وی می ستاند و در چنین شرایطی، برایش ممکن بود تا صرف نظراتش را با نزدیک ترین رفقایش در پوشش طبیعی و یا به گونۀ غیرحضوری، با سائر رفقای دور از زیستگاهش شریک ساخته و طالب نظر و برداشت آنان شود.
هنگام نوشتن شبنامۀ "خروش رعد در پکتیا"( ماه دلو سال ۱۳۵۸ش)، مجید، ساما، سائر انقلابیون و مردم افغانستان در شرایط خطیر و وخیمی به سر می بردند، سوسیال امپریالیسم روس کشور ما را اشغال نظامی کرده بود، فضا به شدت مختنق و پولیسی بود و مجید و ساما در عین مجازات نظامی اشغالگران روسی، سلاح به دست شعار «یا مرگ یا آزادی!» را سر داده بودند. در همچو شرایطی برای رفیق مجید که تجربۀ یک عمر زیستن و مبارزه در شرایط مخفی و اصول پنهانکاری را با خود داشت؛ نه ممکن بود و نه منطقی که شخصاً به سراپای تشکیلات وسیع ساما رسیدگی کرده و به تعبیر زنده یاد "هاشم زمانی" شاعر مقاومت ملی، هر "کادر خشره" ای را به حضور بپذیرد.
برای روشن شدن این مسأله نزد خوانندگان ارجمند، کمی روی آن مکث می کنیم:
"دوست" و "رفیق" محترمِ نسیم رهرو، انجنیر نقیب انصاری که اکنون در شهر ونکوور کانادا به سر می برد، در ساما به نام های "انجنیر عصمت تازه اندیش" و"انجنیر آرام تازه اندیش" شهرت دارد. در ادامه روی تسمیۀ "تازه اندیش" تأملی خواهیم داشت. نقیب انصاری متعلق به تشکیلات مزار ساما بود و از نگاه درجۀ فهم سیاسی ــ فرهنگی، یک کادر درجه سوم یا چهارم بود و این تعبیر زنده یاد "هاشم زمانی" در موردش، مصداق خود را داشت. رفیق مجید نیز از نگاه تقسیم وظیفه در تشکل وسیع ساما، مسؤول رابطه با تشکیلات مزار نبود.
این نقیب انصاری در ماه جوزای سال ۱۳۵۹ش در کنار سائر نمایندگان تشکیلات مزار ساما در نخستین کنگرۀ این سازمان اشتراک ورزیده و با داشتن افکار لیبرالی ــ اسلامی به نفع "اعلام مواضع" رای داده و برای انتخاب شدن در یکی از کمیته های کاری، دروغ شاخداری تحویل حاضران کنگره داده و از موجودیت ۷۰۰ رابطۀ منظم تشکیلاتی در "تشکیلات شهر مزار" دم زد. با این زمینه سازی، متعاقب ختم جلسۀ عمومی کنگره، در جلسۀ انتخاب اعضای کمیته های کاری، نقیب انصاری لیبرال خطاب به "نادر علی پویا" پیشنهاد کرد که "مرا در کمیتۀ فرهنگی بگیرید". زنده یاد نادر علی پویا بی درنگ و با عتاب وی را مخاطب قرار داده و در پاسخ به درخواست بی جای نقیب انصاری چنین گفته بود": تو چی را می فهمی که می خواهی به کمیتۀ فرهنگی ساما بیائی؟".
زمانی که در ماه جدی همان سال، هیأت رهبری ساما کادر ها و افراد نظامی و توده ئی سازمان را برای گشودن جبهۀ نظامی شولگره به شمول رفقاء تیمور و بهرنگی معۀ سلاح و مهمات در پوشش طبیعی به مزار اعزام کرد، این افراد اعزامی تقریباً قبل از عزیمت به جانب شولگره در میدان ماندند و دروغ شاخدار نقیب انصاری لیبرال آشکار شد. خلاف ادعای وی، در شهر مزار تشکیلاتی نبود که بتواند از این حدود ۲۰ رزمندۀ سامائی برای سه چهار شبانه روز میزبانی کند.
پس از وارد شدن ضربات پیهم نظامی بر تشکیلات ساما توسط روس اشغالگر و "خاد" در شهر ها و ضربات همآهنگ اخوان، روس اشغالگر و "خاد" بر مواضع آن در روستا ها، این سازمان از نگاه ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی دچار بی موازنگی شد. در نتیجۀ رسوخ افکار لیبرالی بر ذهن بقایای هیأت رهبری و بر بستر آن لیبرالیسم، پدیدۀ شوم تسلیم طلبی در گوشه های این سازمان سر برآورد. در نتیجه در فقدان رهبران مؤسس خط دهنده مثل رفقاء مجید، شریف، سرمد، جرأت، انجنیر قدوس و حسین طغیان قبل از کنگره و رفقای مدافع خط مطروحه در کنفرانس مؤسس ساما مثل پردل، قاضی ضیاء، میرویس، تیمور، رضا و جبران پس از کنگره؛ طی حدود یک و نیم سال، کار به دست کادر های "خشرۀ" سازمان افتاد که دو فرد لیبرال تازه اندیش، یکی همین "نقیب انصاری" و دیگری "سحر" در میان آن بودند. این دو فرد نامبرده تا زمان تدویر کنفرانس سرتاسری ساما امیدوار بودند تا از این آب گل آلود ماهی بگیرند.
در آن مقطع دو مشکل جدی، یکی "دوگانگی ایدئولوژیک سازمان" و دیگری مسألۀ "تسلیم طلبی" پیش پای سازمان قرار داشت که قبل از سائر امور باید به حل آن می پرداخت.
با آمدن رفیق پروفیسر"قیوم رهبر" از اروپا، هیأت رهبری موقت برگزیده شده و قرار بر آن شد که کنگرۀ دوم سازمان به زودی ممکنه دائر شود. در ماه عقرب سال ۱۳۶۲ش به جای کنگره، کنفرانس سرتاسری ساما تدویر یافت و سازمان توانست با درایت و دانش "رهبر" و اصولیت قاطع اکثریت شرکت کنندگان آن، بر دو مشکل فوق در ساما غلبه کرده و ساحت آن را از وجود این دو انحراف در عرصه های ایدئولوژیک، سیاسی و تشکیلاتی منزه سازد. این آخرین نقطۀ امید دو فرد لیبرال نامبرده، به یأس مبدل شد.
زنده یاد "قیوم رهبر" در مورد "دوگانگی ایدئولوژیک سازمان" در مقطع پس از گرفتاری و جاودانه شدن مؤسس ساما رفیق مجید تا زمان تدویر کنفرانس سرتاسری ساما، چنین نگرش و نگارشی دارد:" درگیری ما در مسألۀ تسلیم طلبی و شکست های پیاپی نظامی ما در داخل از جانب ارتجاع منطقه و بین المللی، جناح راست سازمان (تازه اندیشان) را به این توهم واداشت که توازن قواء به نفع شان است و می توانند کل سازمان را مطابق مشی "تازه اندیشانۀ" خود تغییر ماهیت دهند و در غیر آن، علی الاقل بخش قابل ملاحظه ای از سازمان را می توانند به دنبال خود بکشانند.
تازه اندیشان" که کاملاً به لیبرالیسم بورژوائی درغلتیده بودند، گمان نمی کردند سازمان و کادر های وفادار آن این گونه در موضع مارکسیسم ــ لنینیسم ــ اندیشۀ مائو تسه دون استوار بایستند. آن ها شاید طالب گذشت ما و مسالمت به حساب ایدئولوژی ما بودند و به همین سبب نیز طرح "دومرکزیت" و "دوآلیسم تشکیلاتی ــ سیاسی " را بر پایۀ یک "دوآلیسم ایدئولوژیک" در سازمان ریختند که ما آن را نپذیرفتیم و بی دریغ به نفع ایدئولوژی طبقۀ کارگر و (م. ل. ا) رأی دادیم. این نقطۀ عطفی بزرگ در سازمان ما بود".[۱۳]
آری، طوری که شرحش رفت، این "دوست" و "رفیقِ" محترمِ نسیم رهرو، نقیب انصاری و رفیقش سحر در اوج بی باوری به اندیشۀ رهنمای ساما و در کمال ناامیدی با ادعای تازه اندیشیدن، از ساما طرد شده و چند میلیون افغانی پول ساما، سلاح و جایداد سازمان را با خود نزد "استاد" شان بردند و در سراب "اندیشه های تازۀ" شان سرگردان و ناپدید شدند. از همین لحظه به بعد این دو فرد لیبرال مشهور به "تازه اندیش" شدند. این دو تن مقداری از این پول غصب شدۀ سازمان را سال ها برای سبوتاژ علیه ساما و افکار بانیان آن به مصرف رسانیده و پس از سرکوفتن به صخرۀ واقعیت ساما، با مقداری از آن پول روانۀ امریکا شدند. سحر در امریکا ماند و نقیب انصاری پس از گرفتاری شخصی در شرق امریکا، روانۀ شهر وانکوور در غرب کانادا شده و در آن جا ماندگار شد و غرق در زندگی شخصی. این دو تن علاوه از تماس نزدیک با "استاد" شان، با نسیم رهرو نیز رابطه داشته و یک بار هم در سال ۲۰۰۹م در شهر وانکوور کانادا دوتائی و در شهر سیاتل امریکا سه تائی ملاقات داشته اند.
با این وصف، به رغم خط کشی ایدئولوژیک زنده یاد "رهبر" با این دو تن "تازه اندیش" مطرود از ساما و خصومت ورزی آنان با ساما و اندیشۀ پیشرو ساما؛ نسیم رهرو سال هاست که با آن دو، بند و بست و "رفاقت" دارد. این رفاقت دو سویه است: یکی به قول زنده یاد «رهبر»، "رفاقت شخصی" با افراد بدخواه ساما در تعارض با اخلاق انقلابی مجید؛ و دیگری رفاقت ایدئولوژیک. از بعد دومی، مفهوم رفاقت بار گران ایدئولوژیک، سیاسی و عملی دارد و از همین منظر است که نسیم رهرو تلاش بیهوده کرده است تا از هیچ و پوچ، کسی و از کاه کوه بسازد.
حال اگر زنده یاد "قیوم رهبر" در قید حیات می بود، نسیم رهرو جرأت نمی کرد با چنین عناصری رفاقت "شخصی" یا ایدئولوژیک کند و اگر می کرد، "رهبر" به سختی او را مجازات کرده و حدود سه دهه قبل از ساما طرد می کرد.
منابع و توضیحات در بخش پایانی می آید.
تاریخ نشر در افق انقلاب: اول جون ۲۰۲۰
ادامه دارد