پاسخی ناگـزیـر به یاوه های اغـواگـرِ «نسیم رهـرو»
(۴)
نویسندگان: « تیمور ساعی» و «فــریـد کارگر»
تاریخ نگارش: حمل ۱۳۹۹ش
فــــردا کـــه پیشگاه حقیقت شود پــدیــد
شرمنده رهـروی که عـمل بر مجاز کـرد
«حافـظ»
شادروان نامیدن هادی محمودی:
نسیم رهرو در عین اینکه گذشتۀ خود را با افرادی مثل مجید، سرمد، شریف، جرأت، تیمور، ملنگ عمار، بهرنگی، عادل و دیگرانی نسبت می دهد که دیدگاه سیکولار داشتند و جهان بینی فلسفی مترقی هستۀ نظام فکری ــ سیاسی آنان را می ساخت، در مورد داکتر هادی محمودی می نویسد:"شادروان داکتر هادی محمودی که خود یکی از اعضای مؤسس «ساما» بود، در جزوۀ «پروسۀ تشکل ساما» نوشته بود: به رفیقی (منظورش مجید است) وظیفه سپرده شد تا برنامۀ «ساما» را با نثر زیبا بنویسد.( نقل به معنی)".
کاربرد صفت شادروان برای هادی محمودی، یعنی برای فرد مدعی "کمونیست" و "سوشالیست" بودن، توسط کسی که ادعای سال ها رفاقت با مجید و یاران سیکولار و پیشرو وی در گذشته، را دارد، بنا بر دلائل زیر مشکل آفرین شده و از سه حالت خارج نیست:
"... مفاهیم به مثابۀ اجزای کلام، نظر به ضرورت مراودۀ اجتماعی و انتقال تفکر زاده می شوند. واژه های اسم معنی و صفت ها در دستگاه های فکری شکل و معنی می یابند و بخشی از همان دستگاه اند (هر دستگاه فکری ــ فلسفی خود مرکب از مفاهیم و احکام است).
هر انسان مفاهیم را در پرتو شالوده های نظام فکری ــ ارزشی اش، به کار گرفته و معنی آن را استخراج می کند.
از همین منظر است که در دستگاه فکری فرد مؤمن و متدین مسلمان، کلمات و ترکیب های: شهید، مـرحـوم، مـرحـومی، روانشاد، شادروان، روحش شاد!، روانش شاد! بهشت برین جایش باد! و... مفهوم یافته و کاربرد دارد.
کسی که می گوید:«روحش شاد!»، قبل از همه باید به این حکم ایده آلیسم و مذهب باور داشته باشد که روح جدا از جسم زنده می ماند و پس از فنای جسم خاکی، در آسمان ها ماواء می گزیند و می تواند غم و شادی را حس کند. علاوه بر این حکم فلسفی ایده آلیسم و مذهب، همچو فردی باید به دمیدن مجدد روح در جسم، روز رستاخیز، مجازات و مکافات اُخروی و وعدۀ بهشت و دوزخ باورمند باشد.
با این توضیح، حال اگر کسی که در استعمال واژه های فوق از این مبنا و نظام فکری ــ عقیدتی حرکت نکند؛ اگر از روی تظاهر، عوامفریبی و منافقت نباشد، فردی سهل انگار و غافل از بنیاد های این چهارچوبه فکری ــ عقیدتی، محسوب می شود".[۱۱]
در این سه حالت، او یا فرد مومن است، یا منافق یا اُمی.
کار انقلاب تنها در کشور ما سهل و آسان نبوده است. در همه جا و همه حال حفظ اسناد و اسرار خود بخشی از مشکلات ذاتی مبارزه است. نسیم رهرو در ادامه با اظهار درک نادرستش از مشکلات کار انقلاب و بیان جُبنش برای خطر کردن و حفظ اسناد انقلابی، می نویسد:"یک پارچه کاغذ که از آن بوی سیاست و مخالفت می آمد، فاجعه می آفرید و سر هائی را بر باد می داد. نگهداری صورت جلسه ها، اسناد و نوشته ها، جز پذیرفتن مرگ معنائی نداشت. یادم میآید که عبدالمجید کلکانی در خزان سال ۱۳۵۸ نامۀ فشرده ای به من فرستاد. در آن نامه برخی رهنمود های تشکیلاتی داده شده بود. نامه را خواندم و بلادرنگ آن را از بین بردم".
نسیم رهرو در این نقل قولش(که صحت دریافت نامه از جانب رفیق مجید جای تردید دارد) با اعتراف به نابود کردن بلادرنگ نامۀ رفیق مجید در همان سال ۱۳۵۸ش، از همان آوان بر درک نادرستش از مشکلات کار انقلاب و جُبنش از حفظ اسناد انقلابی، صحه گذاشته است. اگر چنین می بود و انقلابیون جبون و دارای درک نادرست می بودند، از زمان انقلاب کبیر فرانسه و کمون پاریس تا امروز از چندین انقلاب بزرگ قرن های نوزدهم و بیستم، سندی و اثری باقی نمی ماند. این درست است که در کشور ما و در سائر کشور ها در جریان جنگ های انقلابی و آزادیبخش اسناد مهمی نابود یا مفقود شده و یا به چنگ دشمن غدار افتاده است، ولی آنچه از آن میان باقی مانده، نشان می دهد که انقلابیون و مبارزان آزادیخواه کشور ها در حفظ آن جدی و کوشا بوده اند و بر اهمیت آن معترف.
انقلاب و انقلابی بودن خودش مترادف سربازی کردن و خلاف جریان رفتن است، و آنکه از سربازی بهراسد و "زین میدان بترسد"، انقلابی نه، بلکه تعبیر رند شیراز مبنی بر "گو برو در خانه باش!"، در موردش مصداق خود را می یابد. بهترین مثال در زمینۀ حفظ اسناد، خود ساما و اسناد دست داشته اش است. اگر انقلابیون دنیا مثل نسیم رهرو "بلادرنگ" اسناد انقلابی را از بین می بردند، امروزه از آثار کامل مارکس و انگلس، ۴۵ جلد کلیات لنین، کلیات ۱۷ جلدی ستالین، ۹ جلد آثار مائو تسه دون به همراه تاریخ انقلابات پیروزمند و اسناد حزبی احزاب انقلابی دنیا خبری و اثری نمی بود.
اما در مورد ادعای نسیم رهرو مبنی بر دریافت نامه از جانب رفیق مجید: رفیق مجید به رغم نام و نام آوری اش، انسانی بود تشکیلاتی و سخت پایبند به اصول و موازین آئین نامه ئی. نسیم رهرو در خزان سال ۱۳۵۸ش عضو کمیتۀ اساسی تشکیلات پروان ساما بود، نه مسؤول آن کمیته. رفیق مجید تا زمان دستگیری اش بنا بر مراعات جدی اصولیت تشکیلاتی و تقسیم وظیفه در یک نهاد مبارزاتی مُرکبی مثل ساما، رابطۀ مستقیم با این کمیته یا سائر کمیته ها نداشت و هیپگاهی با نوشتن نامه به افراد عضو واحد تشکیلاتی معین، در کار رفیق رابط با واحد های تشکیلاتی مداخله نمی کرد. رفقای دیگری عضو رابط کمیته های ولایتی با هیأت رهبری آن وقت تشکیلات بودند. رفیق شریف تا زمان دستگیری اش، مسؤولیت رابطه با کمیتۀ تشکیلاتی پروان و کوهدامن را داشت که پس از وی رفقای دیگری مثل پردل، میرویس و رضا آن رابطه را تأمین می کردند. اگر دستوری از جانب مرکزیت به این کمیته می آمد، توسط رفیق رابط در جلسه با اعضای این کمیته، به آنان ابلاغ می شد، نه به یکی از آنها. (اعتراف خود نسیم رهرو در همین خاطره گونه اش در این زمینه به قدر کافی گویا است:" شاه محـمـد (پردل) به تاریخ هفتم حوت [۱۳۵۸ش]به پروان آمد و با کمیتۀ پروان جلسه گرفت. همه رفقاء از رهگذر امنیت رهبر سازمان نگران بودند. اعضای کمیتۀ پروان این نگرانی را با پردل در میان گذاشتند ").
نامه ای را که رفیق مجید عنوانی رفیق پردل نوشته است و نسیم رهرو عکس دستنویس آن را در این نوشته ضم کرده است، بهترین مثالی از اصولیت تشکیلاتی رفیق مجید است که نامه را عنوانی رفیق مسؤول بخش تشکیلاتی مربوطه نوشته، نه عنوانی عضوی از آن بخش. بناءً، ادعای فوق نسیم رهرو مبنی بر دریافت نامه از جانب رفیق مجید عاری از صحت و حقیقت است. نسیم رهرو به گمان اینکه کسی نمانده که مطالب گذشته را بداند، برای مهم جلوه دادن خود و تاریخچه ساختن دروغین به خودش، این ادعای مسخره و واهی را جعل کرده است.
نسیم رهرو در این نوشته اش در مورد بازتاب نشر شبنامه های ساما چنین آورده است:" از طرفی، روس ها و حزب دموکراتیک خلق افغانستان آزادیبخش ها را جدی می گرفتند و برای قلع و قمع آن ها بیش از پیش دست به کار می شدند".
توجه بفرمائید که نسیم رهرو به جای کاربرد ادبیات تهاجمی انقلابی و آزادیخواهانه در مورد اشغالگران سوسیال امپریالیست دیروزی وطنش، در مورد قاتلان مردمش و رفقایش، در مورد جلادان، شکنجه گران، زندانبانان و گورکنان مجید، سائر همرزمان، انقلابیون و مردم آزادیخواهش؛ با ادبیات شسته و روفته و با احترام، از اسامی "روس ها" و "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" کار گرفته است. او حتی از استعمال ترکیب مأنوس وضع شده توسط مجید و مروج در ادبیات سامائی ها (روس اشغالگر) در توصیف سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس اباء ورزیده است.
چه رازی در این کار و انکار نسیم نهفته است؟ از چهار حالت خارج نیست:
نخست: اینکه نسیم رهرو پس از سی سال رهائی از زندان مزدوران روس رهزن و شکست آن اشغالگران و رژیم پوشالی مزدوران "خلقی ــ پرچمی" شان، هنوز هم، چنان شکسته و روحیه باخته است که کماکان خود را هراسان در فضای استخباراتی و چهاردیواری زندان می بیند و آن دشمن غدار را حاکم کشورش و شکنجه گران و جلادان مذکور را بالای سرش.
دوم: نسیم رهرو با اجتناب آگاهانه از کاربرد "سوسیال امپریالیسم"، و "روس اشغالگر" ابداعی مجید و مروج در ادبیات آزادیبخش سامائی در مورد روس رهزن و اطلاق جلادان "خلق و پرچم" بر مزدورانش؛ کوشیده است تا ناخواسته و بی مورد انگ " مارکسیست ــ لنینیست ــ مائو تسه دون اندیشه" بودن را نخورد؛ جهان بینی و به قول انگلس "وجدان فلسفی" ای که نسیم رهرو سال های متمادی است که با آن تصفیۀ حساب کرده است.
سوم: اینکه شاید شکنجه گرانش با درخواست سکوت در ازای آزادی نسیم رهرو، از وی امتیاز گرفته و او را (blackmail ) کرده باشند.
چهارم: نسیم رهرو پس از وداع با وجدان فلسفی اش، سال های طولانی است که به علم انقلاب و برخورد ایدئولوژیک با انحرافات در زمینۀ مبارزۀ طبقاتی و آزادیبخش ضد امپریالیستی باور ندارد و بر این باور سخیف است که "وقتی برخورد ایدئولوژیک کنی، افراد خفه می شوند". سال ها قبل رفقاء از کانادا طی نامه ای تحریری به داخل، نوشتند که سال ۲۰۰۹م زمانی که نسیم رهرو به کانادا آمد، جلسه ای سؤال و جواب با وی در حضور تعداد زیادی از رفقاء ترتیب شد. در آن جلسه زنده یاد معلم رسول آن رفیق زندان دیده و استوار که سال قبل (۱۳۹۸ش) به خیل جانباختگان سامائی پیوست، از نسیم رهرو پرسیده بود:"چرا در برابر تسلیم طلبان منحرف و مرتد مرکزیت طرد شده و سائر منحرفان از خط اصولی ساما، برخورد ایدئولوژیک نمی کنی؟" نسیم رهرو با آواز بلند جواب داده بود که" استاد گل، وقتی برخورد ایدئولوژیک کنی، افراد خفه می شوند". پس از آن جلسه معلم رسول به رفقای آنجا گفته بود که " من نتیجۀ لازم را در مورد نسیم رهرو گرفتم".[۱۲]
با این پیشینۀ موضوع و با این رویکرد غیرایدئولوژیک و عطوفت غیرایدئولوژیک حتی در مواجهه با دشمن متجاوز و قاتل؛ نسیم رهرو این بار نیز می داند که وقتی "سوسیال امپریالیسم"، "روس اشغالگر" و جلادان "خلق و پرچم" بگوئی و بنویسی، خواه ناخواه پای رویزیونیسم، تجاوز، اشغالگری، بم های ناپالم، زندان، شکنجه، کشتار، پلچرخی، پولیگون، گور های دسته جمعی و... در میان می آید. این خودش برخورد ایدئولوژیک ــ سیاسی است. در این صورت، "روس ها" و "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" از من خفه می شوند و در نتیجه با احتساب احتمال دریافت حق السکوت، شاید راز هائی از پرده برون افتد.
نسیم رهرو در ادامۀ در بارۀ نوشتۀ رفیق مجید تحت عنوان «پاسخ ناگزیر به یاوه های اغواگر» چنین می نویسد:"این نوشتۀ بلند که در سه جلد کتابچۀ صد برگه به قلم مجید کلکانی نوشته شده بود، طی سال های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ به نگارش آمد. حواشی کتابچه ها پُر از نوشته های تکمیلی و اضافی بود. معلوم می شد که مجید این حاشیه ها را هنگام بازنگری نوشته بود. نوشته پاسخی بود به نوشتۀ «ایدئولوژی چیست؟» که از طرف «گروه تدارک برای...» (اخگر) نوشته و پخش گردید". «پاسخ ناگزیر...» روی مسائلی از قبیل فلسفه، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، ایدئولوژی، ادبیات و... بحث های آموزنده و جالبی داشت. با دریغ که من همان سی درصد نوشته را خوانده بودم. این نخستین نوشتۀ تئوریک زنده یاد مجید کلکانی بود. زنده یاد انیس آزاد... در بارۀ « پاسخ ناگزیر...» به من این گونه قصه کرد:« وقتی رفیق مجید روی این نوشته کار می کرد، من دستیار او بودم. از من می خواست که کدام کتاب و کدام صفحه را باز کنم. من خواسته اش را اجراء می کردم و رفیق مجید نقل قول ها را یادداشت می کرد»".
نسیم رهرو که از ادبیات و مفاهیم مارکسیستی چون "جن" از "بسم الله" می هراسد و خود را در مضیقه می یابد، از سر ناگزیری دست به اختصار سازی می زند:«گروه تدارک برای...». باید نوشت که گروه مذکور، «گروه تدارک برای ایجاد حزب کمونیست افغانستان» نام داشت و اسم نشریۀ آن «اخگـر» بود.
رفیق مجید در آن زمان یک فیلسوف یا اکادمیسین دانش و فرهنگ بورژوائی نبود که در آن زمینه های فوق" نخستین نوشتۀ تئوریک"ش را نگاشته باشد. پس سؤال مطرح می شود که این نخستین نوشتۀ تئوریک مجید که نسیم رهرو بدان معترف است،"روی مسائلی از قبیل فلسفه، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، ایدئولوژی، ادبیات و..." با "بحث های آموزنده و جالب" که نسیم رهرو محتوای آن را با سکوت برگزار کرده است، چه درونمایه ای داشت و از کدام موضع ایدئولوژیک ــ طبقاتی نگارش یافته بود؟؟؟
ببینیم موضوع از چه قرار بود.
زمانی که رفیق مجید طی سال های ۵۶ــ ۱۳۵۵ش «پاسخ ناگزیر...» به «ایدئولوژی چیست؟» را می نگاشت، "گروه مجید" با "گروه انقلابی" در همکاری دو دو و نیم ساله برای ایجاد سازمان و برنامۀ سازمانی واحد در خط (م. ل ا) قرار داشتند و افرادی که نشریۀ اخگر را نشر کردند، از "گروه انقلابی" منشعب شده بودند. اخگری ها در اوائل کار ادعای کمونیستی در خط (م. ل ا) داشتند، ولی بعد ها از نظر ایدئولوژیک در موضع دُگما ــ رویزیونیسم انورخوجه و حزب کار البانی استحالۀ ایدئولوژیک شده و درغلتیدند.
از این توضیح مختصر برمی آید که رفیق مجید و گروه مربوطه اش، پس از انشعاب افراد منشعب بعداً اخگری از "گروه انقلابی" داکتر صاحب فیض احمد، در عین ادامۀ همکاری با "گروه انقلابی"، علیه افراد منشعب موضع گیری داشته اند و مخاطبان نوشتۀ «پاسخ ناگزیر...» افرادی بودند که در عین داشتن انحراف، ادعای کمونیست بودن داشتند. از این تمهید برمی آید که آن "نخستین نوشتۀ تئوریک مجید روی مسائلی از قبیل فلسفه، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، ایدئولوژی، ادبیات و..." محتوای مارکسیستی و موضع طبقاتی پرولتری داشته و از موضع مارکسیسم ــ لنینیسم ــ اندیشۀ مائو تسه دون علیه گروه منشعب اخگری به رشتۀ تحریر درآمده بود. این جوهر مسأله است و حقیقتی است که نسیم رهرو به رغم وقوف بر آن، قادر به گفتن آن نیست و صرف به ذکر عنوان آن بسنده کرده و از بازگشائی محتوای آن عاجز و قاصر است.
نسیم رهرو زمانی که از انیس آزاد دستیار رفیق مجید نقل می کند که او اظهار داشت که رفیق مجید از من می خواست که کدام کتاب و کدام صفحه را باز کنم، این را نقل نکرده است که کدام کتاب را؟ ورقه و گلشاه؟ لیلی و مجنون؟ یوسف و زلیخا؟ زرد ورق چاپ قصه خوانی؟ و یا فلان اثر مارکس، انگلس، لنین، ستالین، مائو تسه دون و سائر تئوریسین های علم انقلاب را؟؟؟ طوری که دیده می شود، در این مورد نیز نسیم رهرو برای فرار از مضیقه، خود را به کوچۀ حسن چپ می زند.
منابع و توضیحات در بخش پایانی می آید.
تاریخ نشر در افق انقلاب: ۲۰ می ۲۰۲۰
ادامه دارد