پاسخی ناگـزیـر به یاوه های اغـواگـرِ «نسیم رهـرو»
(۳)
نویسندگان: « تیمور ساعی» و «فــریـد کارگر»
تاریخ نگارش: حمل ۱۳۹۹ش
فــــردا کـــه پیشگاه حقیقت شود پــدیــد
شرمنده رهـروی که عـمل بر مجاز کـرد
«حافـظ»
اتهام بی بنیاد نوشتن پسمنظر تاریخی به مجید:
نسیم رهرو همنوا با مضطرب باختری دیروزی (نگارگر امروزی) نگاشته است که "من در بهار سال ۱۳۵۰ خورشیدی عضو حلقۀ تشکیلاتی گروه مجید کلکانی(گروه پسمنظر) شدم و با رفقای او تعهد سیاسی بستم. این رابطه روز تا روز گسترده شد و تعمیق یافت و در دشوار ترین روز ها به عنوان یک سپاهی، افتخار رفاقت مجید کلکانی را داشتم".
با توجه به واقعیت های انکار ناپذیر عملی و استحالۀ فکری نسیم رهرو، این ادعای وی نیز در مورد نسبت دادن «پسمنظر تاریخی» به مجید و ادامۀ رفاقت نسیم در دشوار ترین و سهل ترین روز ها با مجید، سرمد، شریف، جرأت، تیمور، بهرنگی، ملنگ عمار، باشی محـمـد(عادل)، و دیگر سرو های تناور سامائی و ایستادن بر سر "تعهد سیاسی" اش با رفقای مجید، در پرتو فاکت های انکارناپذیر عملی، غیرجدی و غیرواقعی است:
نخست: نسیم رهرو با پذیرش اتهام مضطرب باختری مبنی بر نوشتن «پسمنظر تاریخی» توسط رفیق مجید، این گروه را "گروه پسمنظر" نامیده است. مضطرب باختری با نسبت دادن دروغین پسمنظر به زنده یاد مجید، خواسته است که به زعمش بر انجنیر "عثمان" آب تطهیر ریخته و او را غسل تعمید اسلامی بدهد و در این غسل تعمید دادن، نسیم رهرو نیز همکار او شده است.
ببینیم واقعیت از چه قرار بود. رفیق مجید در نوشتۀ «برخورد به گذشته» که افراد همۀ گروه ها و محافل شرکت کننده در ساما به شمول تعدادی از رفقای تشکیلاتی رفیق مجید، در زمستان سال ۱۳۵۷ ش آن را خواندند، در مورد تاریخچۀ گروهی که به "گروه مجید" شهرت یافت، چنین نوشته است:" نخستین هستۀ جمع ما در خزان(عقرب؟) سال ۱۳۴۹ شمسی بنیانگزاری شد". در سراپای این نوشته اسمی از «پسمنظر تاریخی» و یا در جبین و پای آن از «گروه پسمنظر» نام برده نشده است. به عکس، برخورد رفیق مجید و رفقایش در آستانۀ ایجاد ساما در نوشتۀ «برخورد به گذشته» در قبال جریان پرعظمت شعلۀ جاوید و رهبرانش، برخوردی اصولی واقعبینانه و صمیمانه بوده و ۱۸۰ درجه با زبان نگارشی و محتوای اثر «پسمنظر تاریخی» تفاوت داشته و در نقطۀ مقابل آن بوده است. در سطور بعدی به آن می پردازیم.
رفیق مجید شعله ئی نبود و بنا بر گواهی تحریری برادر همرزم و همفکرش زنده یاد «قیوم رهبر»، مجید به طور مستقلانه و انتقادی و "با تواضع و بدون پیشداوری تجارب انقلابی مبارزات مسلحانه در آسیا، افریقا و امریکای لاتین را مورد مطالعه قرار داد، ویژگی ها و نقاط ضعف و قوت هر کدام را با دقت و موشگافی بررسی کرد"[۸] و سرانجام به خط ستراتیژیک "جنگ توده ئی طولانی" رسید؛ خط مبارزاتیی که "ایجاد سه سلاح انقلاب ملی و دموکراتیک" و "وظائف تاکتیکی" انقلابی در "راه تکامل جامعه... به سوی گذار به جامعۀ فارغ از بهره کشی و ستم طبقاتی و ملی"، در خدمت آن بوده است.[۹]
دوم: همان طور که قبل و بعد از سال ۱۳۴۹ش، بحث های زیاد و تفاوت های دیدگاهی عمیقی میان مجید و رهبران سازمان جوانان مترقی وجود داشت، میان مجید و عثمان و مضطرب نیز وجود داشت. بنا به گواهی زنده یاد "قیوم رهبر" رابطۀ رفیق مجید با جریان شعلۀ جاوید با شخص زنده یاد اکرم یاری بود و با عثمان و مضطرب آن رابطه بیشتر از طریق زنده یاد "حسین طغیان" که در حلقۀ عثمان و مضطرب بود، تأمین می شد. در فاصله میان بیرون دادن نوشتۀ "پسمنظر تاریخی" و ادامۀ زندانی شدن عثمان و مضطرب و در نهایت ارتداد شان، حسین طغیان به جمع همرزمان رفیق مجید پیوست و تا زمان جاودانه شدنش پس از ایجاد ساما، منسلک به این جمع ماند. رفیق مجید انسانی بود فهیم، مؤدب، اهل مطالعه، خوش نویس و با مسؤولیت. ادبیات و محتوای نوشتۀ «پسمنظر تاریخی» بیشتر به سبک نگارش غیررئالیستی و طرز دیدگاه غیرسوسیالیستی «انجنیر عثمان» می ماند تا دیدگاه و سبک نگارشی زنده یاد مجید.
زنده یاد «قیوم رهبر» به مثابۀ نزدیک ترین همرزم زنده یاد مجید در مورد ادامۀ مبارزۀ رفیق مجید به عنوان یک "انقلابی توده ئی" چنین نگرش و برداشتی دارد که خواننده را در درک پسمنظر مبارزات مجید و تکامل فکری و هویتی آن رفیق کمک می کند:
"رفیق [مجید] بعد از شش سال زندگی مخفی و کوله باری از تجارب عملی سیاسی و سه سال زندان و محبوبیت زاید الوصفی که در میان توده های مردم کسب کرده بود، تازه با جریان شعلۀ جاوید آشنا می شود. برخورد او بسیار صادقانه و صمیمانه و خواست های او نیز واضح است:
۱. استفاده از جنبش وسیع روشنفکری برای پایه گزاری یک سازمان انقلابی لنینی؛
۲. بیرون کشیدن نیرو های اصلی انقلاب از "دائرۀ "قانونیت" شاهی مطلقه و سوق دادن آن ها به مبارزۀ مخفی و پایه گزاری یک هستۀ رهبری کنندۀ مخفی، به خصوص کار در روستا؛
۳. آمادگی گرفتن برای مبارزۀ مسلحانه.
این سه نکته، اختلاف اساسی او را با رهبران س. ج. م (که در آن وقت به نام رهبران شعلۀ جاوید یاد می شدند)، می ساخت...
همکاری رفیق شهید[مجید] با انجنیر عثمان برای تحقق همین ایده ها بود و در زمانی که عثمان لندی و مضطرب در زندان بودند، رفیق با وجود تمام مشکلات زندگی مخفی و کمبود وسائل و امکانات، تحقیقات دامنه داری را در سراسر کشور برای امکان آغاز مبارزۀ مسلحانه و ادامۀ آن، چگونگی کار در روستا و به وجود آوردن پایه های امنیتی برای افراد حرفه ئی انقلابی در روستا زیر دست گرفت و خیلی زود به صحت ستراتیژئی که صدر مائو در مورد انقلاب چین مطرح کرده بود، رسید و تا آخر عمر به آن وفادار باقی ماند.
اختلاف میان مجید و عثمان ــ مضطرب، اختلاف میان کسانی که انقلاب می کنند و کسانی که به انقلاب پشت کرده اند، بود. روابط میان آن ها وقتی به هم خورد و قطع شد که این دو نفر روشنفکر پرمدعا جدائی و طلاق کامل خود را از انقلاب و اندیشۀ صدر مائو صراحتاً اعلان کردند و از رفیق [مجید] خواستند تا «آن ها را در میان روشنفکران افشاء نماید»، ولی رفیق به آن ها گفت که «شما با پشت کردن به انقلاب، در واقع امر مرده اید و من به خود اجازه نمی دهم جسد مردار شما را دفن کنم. ما این زحمت را به خود نمی دهیم. بگذار تعفن آن خود به خود از گندیدگی جسد خبر دهد»".[۱۰]
بدین ترتیب رفیق مجید پس از سال ۱۳۴۹ش به جلب و جذب روابط تازه در گروه تازه ایجاد شده پرداخته و در خط انقلابیی که تازه بدان دست یافته بود، ادامه داد و از همان آوان تا زمان همکاری با "گروه انقلابی" تحت رهبری داکتر صاحب فیض احمد و تا تشکیل ساما این گروه به نام «گروه مجید» یاد می شد و به ابتکار رفیق مجید در راه تدارک و ایجاد سه سلاح نیرومند انقلاب دموکراتیک نوین افغانستان، مبارزه کرد.
سوم: نسیم رهرو که به قول زنده یاد «رهبر»، "با کلان کاری های فئودالی در آسمان راه می رود"، شاید در یک آرامش چاشتگاهی فصل تموز بیشه را به پندار نادرست خودش، تهی از شیران تعبیر کرده و در مقام تنها "کسی" است که شائبه و اتهام نوشتن «پسمنظر تاریخی» را خلق کرده و به طور تلویحی به زنده یاد مجید نسبت داده است. سکوت معنی دار نسیم رهرو در قبال نویسندۀ اصلی پسمنظر(انجنیر عثمان) و همنوا شدن با مضطرب باختری برای نسبت دادن محتوای غیرطبقاتی آن اثر به مجید، یا از روی بی مسؤولیتی در قبال تاریخ است یا به طور عمدی به منظور کتمان تکامل فکری مجید در خط انقلاب دموکراتیک نوین و فرا تر از آن. هر دو حالت احتمالی، به هدف نسیم رهرو برای ترسیم لیبرالی سیمای مجید و اغتشاش آفرینی برای جوانان و مبارزان نسل های امروز و فردای کشور، خدمت می کند.
اما خوشبختانه به رغم این پنداشت غلط، بیشه تهی از شیران نیست. کسانی زنده هستند که دستنویس نوشتۀ «پسمنظر تاریخی» را خوانده و نویسنده اش را نیز می دانند.
کافیست شاهد زنده ای را به شهادت بطلبیم که سال ها قبل در حضور جمعی از رفقا و دوستان شهادت داد که او دستنویس انجنیر عثمان را به مجید رسانید. زمانی که انجنیر عثمان اثر «پسمنظر تاریخی» را در زندان دهمزنگ نوشت، دستنویس آن را به قلم خودش از طریق پایواز ها به بیرون فرستاده و سفارش کرد که یک نسخۀ آن را به مجید رسانیده و ملاحظات مجید را بر «پسمنظر» واپس به وی ارسال کنند.
شاهد عینی که در آن آوان پیک جوانی بوده، چنین اظهار می دارد:"من نوجوانی بودم علاقه مند به مبارزه و در حاشیۀ کار انجنیر عثمان ــ مضطرب باختری. یک روز صبح در کابل دستنوشته ای را به من دادند که من با مراعات پنهان کاری، به کلکان رفته و نوشته را شخصاً به دست مجید بدهم. در دروازۀ حق العبور کلکان از موتر پائین شده سراغ خانۀ الحاج "یار محـمـد" یار دیرین و با وفای مجید را از عابران کوچه گرفته و با رهنمائی آنان در را زدم. صاحب خانه با تأخیر در را باز کرد و مرا با گرمی به درون دعوت کرد. من موضوع را به میزبان خود گفتم و او به من اطمینان داد. در آن روز مجید آغا با تعدادی از مردمان جلسه داشت. آخر های روز الحاج یار محـمـد مرا نزد او برد و من نوشته را امانت دارانه به دست رفیق مجید دادم و خواهان دریافت و انتقال ملاحظاتش بر آن نوشته شدم. پس از مشاهدۀ مجید حین مطالعه و حاشیه نویسی، به زودی خوابم برد و مجید شب زنده دار به خواندن «پسمنظر» و نوشتن ملاحظات در حاشیۀ هر صفحۀ آن دستنویس ادامه داد. فردای آن روز من نوشته را از دست زنده یاد مجید تحویل گرفته و عازم کابل شدم و یکراست آن را به دستی سپردم که از آن گرفته بودم و وی آن را به انجنیر عثمان در زندان رسانید". برای آشنائی خوانندگان به رؤوس عمدۀ "پسمنظر تاریخی" ، رویکرد و ادبیات آن، نقد مختصری را در پی نویس می آوریم که پنج سال پس از نوشتن "پسمنظر"، در سال ۱۳۵۴ش بر آن نگاسته شده است.*
اما آیا نسیم رهرو به رغم ادعایش در نقل قول بالا، در "دشوار ترین روز ها" رفاقت با مجید را پاس داشت و روی "تعهد سیاسی" اش با همرزمان مجید ایستاد؟ پاسخ این سؤال را دیگر خود نسیم رهرو، سامائی ها و غیرسامائی ها همه به خوبی می دانند.
جعل حقایق برای مطرح ساختن خود:
نسیم رهرو در ادامۀ شجره سازی دروغینش به بهای افشاگری غیراصولی، ادعای محض دیگری را مطرح کرده و غیرمسؤولانه حرف هائی را زده است که نمی باید می زد:"از همان ابتدای کار، یک مرکز نشراتی که شامل یک پایه ماشین تحریر(تایپ) و گستدنر [گستـتـنـر ــGestetner ] می گردید، در منطقۀ ما جابه جا شده بود. در سال ۱۳۵۵ مرکز نشراتی با وسائل مدرن تری مجهز شد و به خانۀ من انتقال یافت. در بهار سال ۱۳۵۸ وقتی من به زندگی مخفی رو آوردم، این چاپخانه را به خانۀ رفیق دیگری منتقل کردیم. کار تایپ و انتنسل[ستنسل ــ stencil] را زنده یاد استاد عبدالبصیر( بهرنگی) پیش می برد. من و (ش) ... با بهرنگی همکار بودیم".
تا جائی که رفقای منطقه مسؤولانه می دانند و نسیم هم بدان معترف است، کار تایپ و ستنسل را زنده یاد استاد بصیر(بهرنگی) پیش می برد. بهرنگی باشندۀ قریۀ عشق آباد در جبل السراج بود و شغل روزانه اش معلمی در مکاتب آن ولسوالی بود. خانۀ نسیم رهرو در منطقۀ اِنچو در انتهای جنوبی باریکۀ سیدخیل، کمی بالا تر از پُل صیاد، قرار داشت. فاصله میان عشق آباد تا انچو دو ساعت راه است و منطقی نیست که کسی پس از کار روزانه و با وجود خستگی مفرط ناشی از آن، شب هنگام دو ساعت راه برود تا حدود دو سه ساعت دیگر تایپ کند و قبل از فرارسیدن صبح، پس از دو ساعت پیاده روی مجدد، کمی هم استراحت کرده و آمادۀ کار روزانه شود. رفقای منطقه می دانند که مرکز نشراتی در دو محل دیگر در وسط راه میان عشق آباد و انچو، در سیدخیل قرار داشت، یعنی یک ساعت پیاده روی برای بهرنگی. رفقاء معترف اند که نسیم رهرو در حد یک همکار، چای دم می کرد، دستۀ ماشین گستتنر را می چرخاند و در مواردی شبنامه ها را پشت کرده و به یکی دو مرکز فرعی توزیع، می رساند.
نسیم رهرو این را نگفته است که این مرکز نشراتی چه فعالیت هائی داشته است و صرف به ذکر شبنامه ها و اعلامیه ها بسنده کرده است. این مرکز نشر و پخش، نشراتی داشت که نسیم رهرو نه قادر به گفتن آن است و نه علاقه ای بدان دارد. در این مرکز برای سالیان متمادی، جزوه و مقاله های کوتاه و بخش های کتب تئوریک مارکسیستی مورد نیاز برنامۀ آموزشی تشکیلات روی کاغذ ستنسل تایپ شده و یا کتاب ها پس از گستتنر شدن، توزیع می شد. از جمله آثار بزرگان انقلابی مثل مارکس، انگلس، لنین، ستالین، مائو تسه دون به علاوۀ جزوه های "اقتصاد به زبان ساده"، "پنهانکاری پویا"، "دوره های تاریخی تدوین" شده توسط رفقاء در چهار فصل( متن به روز شدۀ این اثر در پنج فصل همین اکنون جزء برنامۀ آموزشی تشکیلات ساما است) و سائر کتب، جزوه ها، مقاله ها و شبنامه ها، در این مرکز چاپ می شد؛ چیزی که نسیم رهرو از ذکر آن کراهت دارد و به هدفی که وی در پیش گرفته است، کمک نمی کند.
تذکر این نکته ضرور است که کار انقلابی ابعاد مختلف دارد و انقلابیون هر یکی نظر به استعداد و امکانات فردی و اجتماعی، گوشه ای از کار را به دوش کشیده و حاضر بوده اند به عملیات بی برگشت بروند. این یکی از اشکال نکوهیده و مبتذل لیبرالیسم است که هر گاه هر یکی از ما کاری ولو کوچکی را به نفع انقلاب و سازمان انجام دادیم، باید آن را به قیمت افشای اسرار تشکیلاتی به اطلاع دیگران برسانیم تا مبادا دیگران از آن بی اطلاع بمانند. این به شدت غیراصولی و به زیان مبارزه و تشکل انقلابی است. یک چنین افشاگری اگر از روی ساده لوحی عامیانه نباشد، حتماً با نیت لو دادن عامدانه است.
منابع و توضیحات در بخش پایانی می آید.
تاریخ نشر در افق انقلاب: ۱۵ می ۲۰۲۰
ادامه دارد